🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۵۵۸ : من از دشمن فزون از نفس کافر کیش می ترسم

(ثبت: 176850)

من از دشمن فزون از نفس کافر کیش می ترسم

ز دشمن دیگران ترسند و من از خویش می ترسم

نگاه موشکافان را نظر بر عاقبت باشد

ز نوش این جهان تلخ بیش از نیش می ترسم

میانجی سنگ ره می گردد ارباب توکل را

من از رهبر درین وادی ز رهزن بیش می ترسم

به عنوانی که می ترسند از رفتن گرانجانان

من از بودن درین زندان پر تشویش می ترسم

جنون سرکش من طوق فرمان برنمی دارد

ز بدمستان فزون از عقل دوراندیش می ترسم

دعای تنگدستان فتح را در آستین دارد

ز شاهان بیش من از مردم درویش می ترسم

گرانی می شود در صبح افزون خواب غفلت را

از آن صائب من از موی سفید خویش می ترسم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا