🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۵۷ : از عشق در اندرون جانم

(ثبت: 180753)

از عشق در اندرون جانم

دردی است که مرهمی ندانم

بی روی کسی که کس ندید است

خونابه گرفت دیدگانم

از بس که نشان از بجستم

نه نام بماند و نه نشانم

گویند که صبر کن ولیکن

چون صبر نماند چون توانم

جانا چو تو از جهان برونی

جان گیر و برون بر از جهانم

زین مظلم جای خانهٔ دیو

برسان به بقای جاودانم

بی تو نفسی به هر دو عالم

زنده بنمانم ار بمانم

تا عشق تو در نوشت لوحم

مانند قلم به سر دوانم

عطار به صبر تن فرو ده

تا علم یقین شود عیانم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا