🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۷۲۵ : درین سفر که توکل شده است راهبرم

(ثبت: 177017)

درین سفر که توکل شده است راهبرم

یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم

چنان ربوده مرا لذت سبکباری

که تن به گرد یتیمی نمی دهد گهرم

سپهر نقطه پرگار شد ز حیرانی

همین منم که به پایان نمی رسد سفرم

چنین که در رگ من ریشه کرده خامیها

در آفتاب قیامت نمی رسد ثمرم

ز خانه دشمن من چون حباب می خیزد

نهان به پرده راز خودست پرده درم

درین ریاض من آن لاله سیه کارم

که آب خضر شود خون مرده در جگرم

چگونه خون نچکد از کلام من صائب

که موج اشک شکسته است شیشه در جگرم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا