🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۷۸ : طفل بود در نظر پیر عشق

(ثبت: 164505)

طفل بود در نظر پیر عشق

هرکه نگردد سپر تیر عشق

دل چه بود مخزن اسرار شوق

جان که بود شارح تفسیر عشق

هر که ندارد خبری از سماع

کی شنود زمزمهٔ زیر عشق

دم بدم از گوشهٔ میدان جان

می‌شنوم نعرهٔ تکبیر عشق

دایهٔ فطرت مگر آمیختست

خون من سوخته با شیر عشق

تیغ مکش بر سر مقتول مهر

دام منه بر ره نخجیر عشق

ترک خرد گیر که تدبیرعقل

عین جنونست بتقریر عشق

دست من و سلسلهٔ زلف یار

پای من و حلقهٔ زنجیر عشق

سالک مجذوب دلم در سلوک

از نظر تربیت پیر عشق

نرگس جادوی تو دیدن بخواب

فتنه بود خاصه بتعبیر عشق

آب زر از چهرهٔ خواجو برفت

از چه ز خاصیت اکسیر عشق

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا