🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲۸۶ : دلنشین است ز بس گوشه غمخانه من

(ثبت: 177578)

دلنشین است ز بس گوشه غمخانه من

می رود رو به قفا سیل ز ویرانه من

ندهد تن به کشاکش دل دیوانه من

چون کمان زور بود قفل در خانه من

باد دستی گره از خرمن من واکرده است

جمع در حوصله مور شود دانه من

می شود نخل برومند سبکبار از سنگ

سخن سخت گران نیست به دیوانه من

منم آن طایر رم خورده ز پرواز که شد

ریزش بال و پر خویش پریخانه من

غافل از حق به گرفتاری دنیا نشوم

گره دام بود سبحه صد دانه من

شمع سرگرم ز بی تابی من می گردد

گردش جام بود گردش پروانه من

چرخ سنگین دل اگر تیغ به فرقم بارد

سایه بید بود بر سر دیوانه من

نیست بی چاشنی مهر و محبت سخنم

گوش را تنگ شکر می کند افسانه من

می شود صورت دیوار ز حیرت صائب

هر که آید به تماشای صنمخانه من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا