🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۵۹۶ : به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟

(ثبت: 177888)

به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟

این سپندی است که مرگ بسی آتش دیده

زخم ناسور من از حسرت مشک است کباب

شانه زلف سیاهش به سمن پیچیده

گوهر راز مرا بر کف اظهار گذاشت

دیده اشک فشان از نگه دزدیده

چه غم از ناز خریدار گرانجان دارد؟

آن که از گرمی بازار دکان برچیده

از خیال گل رخسار تو هر قطره اشک

گل ابری است که در خون شفق غلطیده

گوهری را که ظفرخان نبود جوهریش

نشمارندش ارباب خرد سنجیده

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا