🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۸۰۸ : عیب صاحب هنران چند به بازار آری؟

(ثبت: 178100)

عیب صاحب هنران چند به بازار آری؟

چند ازان گلبن پر گل کف پر خار آری؟

هیچ کس گل نزند بر تو درین سبز چمن

گل اگر در قفس مرغ گرفتار آری

از کجان گر گذری راست درین عبرتگاه

سالم انگشت برون از دهن مار آری

ضامنم من که غباری به دلت ننشیند

اگر از خلق جهان روی به دیوار آری

در دیاری که خزف را ز گهر نشناسند

گوهر خود چه ضرورست به بازار آری؟

دیده ظاهر اگر پر خس و خاشاک کنی

از خس و خار به دامن گل بی خار آری

به ازان است که صد نخل برومند کنی

سر منصور مرا گر به سر دار آری

چون حبابند سراپای نظر جوهریان

تا چه گوهر تو ازین قلزم زخار آری

حرف افسرده دلان باعث آشوب دل است

خبر مرگ چه لازم که به بیمار آری؟

می توانی به سراپرده خورشید رسید

همچو شبنم به چمن گر دل بیدار آری

چند چون سکه زر در نظر صیرفیان

پشت بر زر کنی و روی به بازار آری؟

روی چون آینه پنهان مکن از طوطی ما

تو که صاحب سخنان را به سرکار آری

رحم کن بر دل بی طاقت ما ای قاصد

ناامیدی خبری نیست که یکبار آری

روشن است از دهن زخم چه گل خواهد کرد

چه ضرورست مرا بر سر گفتار آری؟

اگر از پاس نفس رشته سرانجام دهی

صائب از بحر برون گوهر شهوار آری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا