🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۱۶ : ای رخ تو قبلهٔ خورشید پرستان

(ثبت: 164643)

ای رخ تو قبلهٔ خورشید پرستان

پرتو روی چو مهت شمع شبستان

تشنه به خون من بیچارهٔ مسکین

سنبل سیراب تو برطرف گلستان

با گل رویت چه زند لاله و نسرین

با سر کویت چه کنم گلشن و بستان

طلعت خورشید و شست یا قمرست این

پستهٔ شکر شکنت یا شکرست آن

ای تنم از پای در آورده بافسوس

وی دلم از دست برون برده بدستان

سوز غم عشق تو در مجلس رندان

یاد می لعل تو در خاطر مستان

گرمیم از پای در آرد نبود عیب

در سر سرخاب رود رستم دستان

خواجو اگر جان بدهد در غم عشقت

داد وی از زلف کژ سر زده بستان

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا