🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۵۳ : جان بده یا دگر اندیشهٔ جانانه مکن

(ثبت: 164680)

جان بده یا دگر اندیشهٔ جانانه مکن

دام را بنگر ازین پس طلب دانه مکن

بسته‌ای با می و پیمانه ز مستی پیمان

ترک پیمان کن و جان در سر پیمانه مکن

حرمت خویش نگهدار و مکن قصد حرم

ور شدی صید حرم روی بدین خانه مکن

اگرت دست دهد صحبت بیگانه و خویش

خویش را دستخوش مردم بیگانه مکن

گنج بردار و ازین منزل ویران بگذر

ور مسیحا نفسی چون خر و ویرانه مکن ؟

گر نداری سرآنک از سر جان در گذری

چشم در نرگس مستانهٔ جانانه مکن

تو هم ای ترک ختا ترک جفا گیر و مرا

صید آن کاکل شوریدهٔ ترکانه مکن

ما چو روی از دو جهان در غم عشقت کردیم

هر دم از مجلس ما روی بکاشانه مکن

حلقهٔ سلسلهٔ طره میفکن در پای

دل سودازدگان مشکن و دیوانه مکن

رخ میارای و قرار از دل مشتاق مبر

شمع مفروز و ستم بر دل پروانه مکن

گر نخواهی که کنی مشک فشانی خواجو

پیش گیسوی عروسان سخن شانه مکن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا