🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۶۰ : درج یاقوت درفشان کردی

(ثبت: 180956)

درج یاقوت درفشان کردی

دیو بودی و قصد جان کردی

شکری خواستم از لعل لبت

هر دو لب را شکرستان کردی

گفتم این لحظه یافتم شکری

روی از آستین نهان کردی

وا گرفتی ز بیدلی شکری

با چنین لب چرا چنان کردی

از سبک روحی تو این نسزد

گر تو بر خشم سر گران کردی

عشوه دادی مرا در اول کار

دلم از وصل شادمان کردی

آخر کار چون ز دست شدم

چشمم از هجر خون‌فشان کردی

ریختی تیر غمزه بر رویم

تا مرا پشت چون کمان کردی

چون دلم پیش خود هدف دیدی

دل من بد بتر از آن کردی

آن چه کردی ز جور با عطار

شیوهٔ دور آسمان کردی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا