🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۸۶ : چون خط شبرنگ بر گلگون کشی

(ثبت: 180982)

چون خط شبرنگ بر گلگون کشی

حلقه در گوش مه گردون کشی

گر ببینی روی خود در خط شده

سرکشی و هر زمان افزون کشی

گفته بودی در خط خویشت کشم

تا لباس سرکشی بیرون کشی

خط تو بر ماه و من در قعر چاه

در خط خویشم ندانم چون کشی

گر بریزی بر زمین خونم رواست

بلکه آن خواهم که تیغ اکنون کشی

لیک زلفت از درازی بر زمین است

خون شود جانم اگر در خون کشی

می‌کشی در خاک زلفت تا مرا

هر نفس در بند دیگرگون کشی

چون منم دیوانه تو زنجیر زلف

می‌کشی تا بر من مجنون کشی

دام مشکین می‌نهی عطار را

تا به دام مشکش از افسون کشی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا