🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۸۲۷ : پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای

(ثبت: 164754)

پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای

روز را از شکن طرهٔ شبگون بنمای

کاکل مشک فشان برمه شب پوش مپوش

سنبل غالیه سا بر گل خود روی مسای

سپه شام بدان هندوی مشکین بشکن

گوی خورشید بدان زلف چو چوگان بربای

هر که در ابروی چون ماه نوت دارد چشم

گردد از مهر تو چون ماه نو انگشت نمای

حال من با تو کسی نیست که تقریر کند

پیش سلطان که دهد عرض تمنای گدای

سرو را برلب هر چشمه اگر جای بود

جای آن هست که بر چشم منش باشد جای

ای مه روشن اگر جان منی زود برای

وی شب تیره اگر عمر منی دیر مپای

صبح امید من از جیب افق سر بر زن

روز اقبال من از مطلع مقصود برآی

کی برد ره به سراپردهٔ قربت خواجو

پشه را بین که کند آرزوی وصل همای

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا