🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۸۴۶ : هیچ شکر چو آن دهان دیدی

(ثبت: 164773)

هیچ شکر چو آن دهان دیدی

هیچ تنگ شکر چنان دیدی

آن زمانت که در کنار آمد

جز کمر هیچ در میان دیدی

در چمن همچو شمع مجلس ما

طوطئی آتشین زبان دیدی

راستی را شمائل قد او

هیچ در سرو بوستان دیدی

دل رباتر ز زلف و عارض او

شاخ سنبل بر ارغوان دیدی

در فغانم ز دست قاتل خویش

کشته را هیچ در فغان دیدی

همچو غرقاب عشق او خواجو

هیچ دریای بیکران دیدی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا