🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۸۵۲ : ای نفس مشک بیز باد بهاری

(ثبت: 164779)

ای نفس مشک بیز باد بهاری

غالیه بوئی مگر نسیم نگاری

بر سر زلفش گذشته‌ئی که بدینسان

نافه گشائی کنی و مشک نثاری

جان گرامی فدای خاک رهت باد

کز من مسکین قدم دریغ مداری

گر گذری باشدت بمنزل آن ماه

لطف بود گر پیام من بگذاری

گو چه شود گر خلاف قول بد اندیش

کام دل ریش این شکسته برآری

ای ز سر زلف مشکسای معنبر

بر سر آتش نهاده عود قماری

چون بزبان قلم حدیث تو رانم

آیدم از خامه بوی مشک تتاری

غاب اذاغبت فی الصبابة صبری

بان اذا بنت فی‌العباد قراری

من چو برون از تو دستگیر ندارم

چون سر زلفم مگر فرو نگذاری

زور و زرم با تو چون ز دست نخیزد

چاره چه باشد برون ز ناله و زاری

هر نفس از شاخسار شوق برآید

غلغل خواجو چه جای نغمه ساری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا