🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۸۸۰ : ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می

(ثبت: 164807)

ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می

چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می

فرخنده روز آنکه بروی تو هر دمش

طالع شود ز مطلع جام آفتاب می

اکنون که باد صبح گشاید نقاب گل

آب فسرده را ز چه سازی نقاب می

تا کی کنم ز دیدهٔ می لعل در قدح

از گوهر قدح بنما لعل ناب می

حاجت بشمع نیست که بزم معاشران

روشن بود بتیره شب از ماهتاب می

هر چند گفته‌اند حکیمان که نافعست

محروریان آتش غم را لعاب می

ساقی ز دور ما قدحی چند در گذار

کز بسکه آتشست نداریم تاب می

چشمم نگر ز شوق تو قائم مقام جام

اشکم ببین ز لعل تو نایب مناب می

خواجو که هست بر در میخانه خاک راه

با او مگوی هیچ سخن جز زباب می

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا