🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۹۱۲ : چون نی سر گشتهٔ چوگان چو گوی

(ثبت: 164839)

چون نی سر گشتهٔ چوگان چو گوی

رو بترک گوی سر گردان بگوی

گوی چون با زخم چوگانش سریست

بوک چوگان سر فرود آرد بگوی

تشنگان را بر کنار جو ببین

کشتگانرا در میان خون بجوی

عارفان در وجد و ما در های های

مطربان در شور و ما در های و هوی

تشنهٔ خمخانه باشد جان من

کوزه‌گر چون از گلم سازد سبوی

گر شوم خاک رهت کو راه آن

ور نهم رو بر درت کو آب روی

شاید ار بر چشمها جایت کنند

زانکه گل خوشتر بود بر طرف جوی

با رخت خورشید تابان گو متاب

با قدت سرو خرامان گو مروی

دل که بر خاک درت گم کرده‌ام

می‌برم در زلف مشکین تو بوی

گر ترا با موی می‌باشد سری

فرق نبود موئی از من تا بموی

با لبت خواجو ز آب زندگی

گر نشوید دست دست از وی بشوی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا