🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۹۱۳ : ای سبزه دمانیده بگرد قمر از موی

(ثبت: 164840)

ای سبزه دمانیده بگرد قمر از موی

سر سبزی خط سیهت سر بسر از موی

جز پرتو رخسار تو از طره شبرنگ

هرگز نشنیدیم طلوع قمر از موی

بر طرف بناگوش تو آن سنبل مه پوش

افکنده دو صد سلسله بر یکدگر از موی

بی‌موی میانت تن من در شب هجران

چون موی میانت شده باریکتر از موی

موئی ز میانت سر موئی نکند فرق

تا ساخته‌ئی موی میانرا کمر از موی

موئیست دهان تو و از موی شکافی

هنگام سخن ریخته لؤلؤی تر از موی

بیرون ز میان تو که ماننده موئیست

کس بر تن سیمینت نبیند اثر از موی

خواجو چو بوصف دهنت موی شکافد

یک نکته نگوید ز دهانت مگر از موی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا