🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۹۱۴ : ای میان تو چو یک موی و دهان یکسر موی

(ثبت: 164841)

ای میان تو چو یک موی و دهان یکسر موی

نتوان دیدن از آن موی میان یک سر موی

بی‌میان و دهن تنگ تو از پیکر و دل

زین ندارم بجز از موئی وزان یک سر موی

ناوک چشم تو گر موی شکافد شاید

کابروت فرق ندارد ز کمان یک سر موی

تو بهنگام سخن گر نشوی موی شکاف

کس نیابد ز دهان تو نشان یک سر موی

ور نیاید دهنت در نظر ای جان جهان

نکنم میل سوی جان و جهان یک سر موی

تاب تیر تو ندارم که ندارد فرقی

ناوک غمزه‌ات از نوک سنان یک سر موی

زاهد صومعه در حلقهٔ زنار شود

گر شود از سر زلف تو عیان یک سر موی

نکشد این دل دیوانه سودائی من

سر از آن سلسله مشک فشان یک سر موی

خواجو ار زانکه بهر موی زبانی گردد

نکند از غم عشق تو بیان یک سر موی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا