🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۹۲۵ : دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید

(ثبت: 193498)

دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید

مه مصور یار و مه منور عید

چو هر دو سر به هم آورده‌اند در اسرار

هزار وسوسه افکنده‌اند در سر عید

ز موج بحر برقصند خلق همچو صدف

ولیک همچو صدف بی‌خبر ز گوهر عید

ز عید باقی این عید آمده‌ست رسول

چو دل به عید سپاری تو را برد بر عید

به روز عید بگویم دهل چه می‌گوید

اگر تو مردی برجه رسید لشکر عید

قراضه دو که دادی برای حق بنگر

جزای حسن عمل گیر گنج پرزر عید

وگر چو شیشه شکستی ز سنگ صوم و جهاد

می حلال سقا هم بکش ز ساغر عید

از این شکار سوی شاه بازپر چون باز

که درپرید به مژده ز شه کبوتر عید

تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن

که تا بری به تبرک هلال لاغر عید

وگر نکردی قربان عنایت یزدان

امید هست که ذبحش کند به خنجر عید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا