🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار دیوان اشعار
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : جاء البرید مبشرا من بعد ما طال المدا 124
غزل شمارهٔ ۲ : ای خاک درت سرمهٔ ارباب بصارت 89
غزل شمارهٔ ۳ : به عالم هر دلی کاو هوشمند است 152
غزل شمارهٔ ۴ : بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است 112
غزل شمارهٔ ۵ : دلا! باز این همه افسردگی چیست؟ 115
غزل شمارهٔ ۶ : آنانکه شمع آرزو در بزم عشق افروختند 114
غزل شمارهٔ ۷ : دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید 168
غزل شمارهٔ ۸ : یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمی‌کند 90
غزل شمارهٔ ۹ : آنها که ربودهٔ الستند 91
غزل شمارهٔ ۱۰ : عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود 108
غزل شمارهٔ ۱۱ : نگشود مرا ز یاریت کار 130
غزل شمارهٔ ۱۲ : آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار 155
غزل شمارهٔ ۱۳ : اگر کنم گله من از زمانهٔ غدار 81
غزل شمارهٔ ۱۴ : الهی الهی، به حق پیمبر 97
غزل شمارهٔ ۱۵ : تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز 113
غزل شمارهٔ ۱۶ : روی تو گل تازه و خط سبزهٔ نوخیز 108
غزل شمارهٔ ۱۷ : پای امیدم، بیابان طلب گم کرده‌ای 126
غزل شمارهٔ ۱۸ : من آینهٔ طلعت معشوق وجودم 84
غزل شمارهٔ ۱۹ : به شهر عافیت، مأوی ندارم 119
غزل شمارهٔ ۲۰ : مقصود و مراد کون دیدیم 149
غزل شمارهٔ ۲۱ : شبی ز تیرگی دل سیاه گشت چنان 107
غزل شمارهٔ ۲۲ : تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من 97
غزل شمارهٔ ۲۳ : یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی 125
غزل شمارهٔ ۲۴ : مضی فی غفلة عمری، کذلک یذهب الباقی 99
رباعی شمارهٔ ۱ : ای صاحب مسله! تو بشنو از ما 144
رباعی شمارهٔ ۲ : از دست غم تو، ای بت حور لقا 123
غزل شمارهٔ ۲۵ : ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی 119
شمارهٔ ۱ : گر نبود خنگ مطلی لگام 128
شمارهٔ ۲ : از سمور و حریر بیزارم 128
شمارهٔ ۳ : دلم از قال و قیل گشته ملول 114
شمارهٔ ۴ : یکدمک با خود آ، ببین چه کسی 105
شمارهٔ ۵ : دلا تا به کی، از در دوست دوری 112
شمارهٔ ۶ : ای نسیم صبح، خوشبو می‌رسی 72
شمارهٔ ۷ : روح بخشی، ای نسیم صبحدم 86
شمارهٔ ۸ : چه خوش بودی اربادهٔ کهنه سال 98
شمارهٔ ۹ : راه مقصد دور و پای سعی لنگ 112
شمارهٔ ۱۰ : عادت ما نیست، رنجیدن ز کس 122
شمارهٔ ۱۱ - در نکوهش کسی که اوقات خویش را به مطالعهٔ کتب پردازد و از مبداء غافل ماند : خدمت مولوی، چه صبح و چه شام 90
رباعی شمارهٔ ۳ : ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما 1324
رباعی شمارهٔ ۴ : دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب 137
رباعی شمارهٔ ۵ : این راه زیارت است، قدرش دریاب 131
رباعی شمارهٔ ۶ : شیرین سخنی که از لبش جان می‌ریخت 140
رباعی شمارهٔ ۷ : دی پیر مغان، آتش صحبت افروخت 95
رباعی شمارهٔ ۸ : دنیا که از او دل اسیران ریش است 109
رباعی شمارهٔ ۹ : مالی که ز تو کس نستاند، علم است 1228 2
رباعی شمارهٔ ۱۰ : دنیا که دلت ز حسرت او زار است 136
رباعی شمارهٔ ۱۱ : با هر که شدم سخت، به مهر آمد سست 134
رباعی شمارهٔ ۱۲ : آن دل که تواش دیده بدی، خون شد و رفت 106
رباعی شمارهٔ ۱۳ : فرخنده شبی بود که آن دلبر مست 677 3
رباعی شمارهٔ ۱۴ : تا شمع قلندری بهائی افروخت 105
رباعی شمارهٔ ۱۵ : تا منزل آدمی سرای دنیاست 151
رباعی شمارهٔ ۱۶ : حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست 159
رباعی شمارهٔ ۱۷ : در میکده دوش، زاهدی دیدم مست 234
رباعی شمارهٔ ۱۸ : هر تازه گلی که زیب این گلزار است 137
رباعی شمارهٔ ۱۹ : آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست 450
رباعی شمارهٔ ۲۰ : علم است برهنه شاخ و تحصیل، بر است 164
رباعی شمارهٔ ۲۱ : رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت 94
رباعی شمارهٔ ۲۲ : پیوسته دلم ز جور خویشان، ریش است 2126
رباعی شمارهٔ ۲۳ : در مزرع طاعتم، گیاهی بنماند 112
رباعی شمارهٔ ۲۴ : نقد دل خود بهائی آخر سره کرد 86
رباعی شمارهٔ ۲۵ : آن حرف که از دلت غمی بگشاید 111
رباعی شمارهٔ ۲۶ : عشاق به غیر دوست، عاری دارند 96
رباعی شمارهٔ ۲۷ : رندان گاهی ملک جهان می‌بازند 108
رباعی شمارهٔ ۲۸ : با دل گفتم: به عالم کون و فساد 101
رباعی شمارهٔ ۲۹ : ای در طلب علوم، در مدرسه چند؟ 156
رباعی شمارهٔ ۳۰ : خوش آن که صلای جام وحدت در داد 133
رباعی شمارهٔ ۳۱ : دیدی که بهائی چو غم از سر وا کرد 84
رباعی شمارهٔ ۳۲ : او را که دل از عشق مشوش باشد 189
رباعی شمارهٔ ۳۳ : تا نیست نگردی، ره هستت ندهند 372
رباعی شمارهٔ ۳۴ : فردا که محققان هر فن طلبند 189
رباعی شمارهٔ ۳۵ : بر درگه دوست، هر که صادق برود 291
رباعی شمارهٔ ۳۶ : دل درد و بلای عشقش افزون خواهد 108
رباعی شمارهٔ ۳۷ : دل جور تو، ای مهر گسل، می‌خواهد 113
رباعی شمارهٔ ۳۸ : لطف ازلی، نیکی هر بد خواهد 149
رباعی شمارهٔ ۳۹ : ای آنکه دلم غیر جفای تو ندید 113
رباعی شمارهٔ ۴۰ : کاری ز وجود ناقصم نگشاید 140
رباعی شمارهٔ ۴۱ : آهنگ حجاز می‌نمودم من زار 207
رباعی شمارهٔ ۴۲ : از دام دفینه، خوب جستیم آخر 136
رباعی شمارهٔ ۴۳ : گفتم که کنم تحفه‌ات ای لاله عذار 119
رباعی شمارهٔ ۴۴ : از نالهٔ عشاق، نوایی بردار 102
رباعی شمارهٔ ۴۵ : در بزم تو ای شمع، منم زار و اسیر 115
رباعی شمارهٔ ۴۶ : تا بتوانی، ز خلق، ای یار عزیز! 94
رباعی شمارهٔ ۴۷ : از سبحهٔ من، پیر مغان رفت ز هوش 100
رباعی شمارهٔ ۴۸ : ای زاهد خود نمای سجاده به دوش 199
رباعی شمارهٔ ۴۹ : کردیم دلی را که نبد مصباحش 94
رباعی شمارهٔ ۵۰ : از ذوق صدای پایت، ای رهزن هوش 93
رباعی شمارهٔ ۵۱ : از بس که زدم به شیشهٔ تقوی سنگ 103
رباعی شمارهٔ ۵۲ : یک چند، میان خلق کردیم درنگ 108
رباعی شمارهٔ ۵۳ : در چهره ندارم از مسلمانی رنگ 91
رباعی شمارهٔ ۵۴ : در مدرسه جز خون جگر، نیست حلال 119
رباعی شمارهٔ ۵۵ : عمری است که تیر زهر را آماجم 99
رباعی شمارهٔ ۵۶ : غمهای جهان در دل پر غم داریم 87
رباعی شمارهٔ ۵۷ : افسوس که عمر خود تباهی کردیم 171
رباعی شمارهٔ ۵۸ : بی روی تو، خونابه فشاند چشمم 103
رباعی شمارهٔ ۵۹ : یکچند، در این مدرسه‌ها گردیدم 121
رباعی شمارهٔ ۶۰ : ما با می و مینا، سر تقوی داریم 142
رباعی شمارهٔ ۶۱ : در خانهٔ کعبه، دل به دست آوردم 86
رباعی شمارهٔ ۶۲ : هر چند که رند کوچه و بازاریم 126
رباعی شمارهٔ ۶۳ : خو کرده به خلوت، دل غم فرسایم 114
رباعی شمارهٔ ۶۴ : گفتیم: مگر که اولیاییم، نه‌ایم 168
رباعی شمارهٔ ۶۵ : امشب بوزید باد طوفان آیین 108
رباعی شمارهٔ ۶۶ : برخیز سحر، ناله و آهی می‌کن 107
رباعی شمارهٔ ۶۷ : فصاد، به قصد آنکه بردارد خون 119
رباعی شمارهٔ ۶۸ : یارب، تو مرا مژدهٔ وصلی برسان 131
رباعی شمارهٔ ۶۹ : ای برده به چین زلف، تاب دل من 117
رباعی شمارهٔ ۷۰ : هر شام و سحر ملائک علیین 140
رباعی شمارهٔ ۷۱ : ای عاشق خام، از خدا دوری تو 140
رباعی شمارهٔ ۷۲ : رویت که ز باده لاله می‌روید از او 81
رباعی شمارهٔ ۷۳ : خواهم که علیرغم دل کافر تو 107
رباعی شمارهٔ ۷۴ : زاهد نکند گنه، که قهاری تو 277
رباعی شمارهٔ ۷۵ : هرچند که در حسن و ملاحت، فردی 117
رباعی شمارهٔ ۷۶ : ای هست وجود تو،ز یک قطره منی 208
رباعی شمارهٔ ۷۷ : تا از ره و رسم عقل، بیرون نشوی 145
رباعی شمارهٔ ۷۸ : ای دل، که ز مدرسه به دیر افتادی 115
رباعی شمارهٔ ۷۹ : ای دل، قدمی به راه حق ننهادی 82
رباعی شمارهٔ ۸۰ : ای چرخ که با مردم نادان یاری 342
رباعی شمارهٔ ۸۱ : زاهد، به تو تقوی و ریا ارزانی 344
شمارهٔ ۱ : یکی دیوانه‌ای را گفت: بشمار 117
شمارهٔ ۲ : مبارک باد عید، آن دردمند بی‌کسی را 162
شمارهٔ ۳ : گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی 86
شمارهٔ ۴ : عید، هرکس را ز یار خویش، چشم عیدی است 99
شمارهٔ ۵ : ساز بر خود حرام، آسایش 106
شمارهٔ ۶ : نقض کرم است آن که قدرش 97
شمارهٔ ۷ : مستان که گام در حرم کبریا نهند 134
شمارهٔ ۸ : به بازار محشر، من و شرمساری 77
شمارهٔ ۹ : می‌کشد غیرت مرا، غیری اگر آهی کشد 129
شمارهٔ ۱۰ : هرچه در عالم بود، لیلی بود 83
مخمس : تاکی به تمنای وصال تو یگانه 166
مستزاد : هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان، 114
شمارهٔ ۱۱ : جای دگر نماند، که سوزم ز دیدنت 88