🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار پندنامه
عنوان شعر خوانش نظرات
بسم الله الرحمن الرحیم : حمد بی حد آن خدای پاک را 1315
در نعمت سید المرسلین : سید الکونین ختم المرسلین 87
در فضیلت ائمۀ دین : آن امامانی که کردند اجتهاد 102
در مناجات : پادشاها جرم ما را در گذار 918
در بیان مخالفت نفس اماره : عاقل آن باشد که او شاکر بود 75
در بیان فواید خاموشی : ای برادر گر تو هستی حق طلب 171
در بیان صفت اهل ایمان و در عمل خالص : هرکه باشد اهل ایمان ای عزیز 98
در بیان اصل ایمان : اصل ایمان هست شش چیز ای وحید 146
در بیان صفت اهل ایمان و در عمل خالص : هرکه باشد اهل ایمان ای عزیز 296
در سیرت ملوک : چار خصلت ای برادر در جهان 117
در صفت علامتهای بزرگی : چارچیز آمد بزرگی را دلیل 89
در بیان چارچیز که اندر خطر بود : چارچیزست ای برادر با خطر 98
در بیان نیک بختی : شد دلیل نیک بختی چار چیز 97
در بیان سبب عافیت : عافیت را گر بجویی ای عزیز 137
در تواضع و صحبت درویشان : گر ترا عقلست با دانش قرین 92
در صفت بدبختی : چارچیز آثار بدبختی بود 165
در صفت ریاضت نفس و ترک دنیا : گر همی خواهی که گردی سر بلند 90
در صفت مجاهد نفس : نفس نتوان گشت الا با سه چیز 97
در صفت فقر و صبر : فقر خود را پیش کس پیدا مکن 146
در بیان تواضع و ترک تکلف : سر چه آرایی بدستار ای پسر 95
در بیان علامتهای ابلهی : چارچیز آمد نشان ابلهی 101
در بیان عاقبت اندیشی : از بلا نارسته گردی ای عزیز 85
در بیان چارچیز که صاحب عقل و دانش را ازینها دور باید بود : هر کرا عقلست ودانش ای عزیز 68
در صنعت رستگاری : هست بی شک رستگاری در سه چیز 89
در صفت ذکر الله تعالی : باش دایم ای پسر با یاد حق 100
در بیان چار خصلت که مردم را نیکوست : بر همه کس نیک باشد چارچیز 69
در صفت اخلاق ذمیمه : چارچیز دیگر ای نیکو سرشت 111
در علامات مدبر : چار چیز آمد نشان مدبری 98
در بیان آنکه حقیر داشتن نباید : چارچیز آمد بزرگ و معتبر 77
در بیان چارچیز که چارچیز دیگر را می‬زاید : ای پسر هر کس که دارد چارچیز 102
در چارچیز که کم بقا دارد : چارچیز ای خواجه کم دارد بقا 107
در بیان چارچیز که از چار چیز دیگر تمام باشد : چارچیز از چار دیگر شد تمام 107
در بیان چار چیز که بازگردانیدن آنها محالست : چارچیز است آنکه بعد از رفتنش 95
در صفت چارچیز که از چارچیز دیگر می‬آید : حاصل آید چارچیز از چارچیز 85
در بیان حاصل شدن چارچیز از چارچیز : چارچیزت بردهد از چار چیز 94
در بیان چارچیز که آدمی را شکست آرد : آدمی را چارچیز آرد شکست 90
در بیان چارچیز که از خطاهاست : چارچیز است از خطاها ای پسر 99
در بیان چارچیز که از عطاهای خداست : چارچیز است از عطاهای کریم 104
در بیان چارچیز که عمر را زیاد کند : می‌فزاید عمر مرد از چارچیز 117
در بیان پنج چیز که عمر از او بکاهد : عمر مردم را بکاهد پنج چیز 102
در بیان پنج چیز که آبروی را بریزد : دور شو از پنج خصلت ای پسر 75
در بیان پنج چیز که آب روی از آن می‬افزاید : می‌فزاید آب روی از پنج چیز 92
نصایح : شد دو خصلت مرد ابله را نشان 98
در بیان آن که از دو کس احتراز می‬باید کرد : ازدو کس پرهیز کن ای هوشیار 100
در بیان آنکه خواری آورد : چند خصلت آورد خواری بروی 77
در بیان شش چیز که بکار آید : در جهان شش چیز می‌آید بکار 96
در صفت پنج کس که پنج چیز از ایشان نیاید : کس نیاید پنج چیز از پنج کس 113
در بیان اهل سعادت : هر کرا سه کار عادت باشدش 80
در بیان رستگاری : گر همی خواهی که باشی رستگار 79
در بیان چهار چیز که از کرامات حق است : چار چیزست از کرامتهای حق 110
در چار خصلت که ترک کردن می‬باید : درگذر از چار خصلت زینهار 76
در بیان بی وفای جهان : در جهان دانی که گردد معتبر 103
در بیان معرفت الله : معرفت حاصل کن ای جان پدر 134
در بیان ورع : در ورع ثابت قدم باش ای پسر 104
در بیان فواید خدمت : تا توانی ای پسر خدمت گزین 98
در بیان تعظیم مهمان : ای برادر دار مهمان را عزیز 107
در بیان علامتهای احمق : سه علامت دان که در احمق بود 103
در صفت علامتهای فاسق : هست فاسق را سه خصلت در نهاد 93
در بیان علامتهای احمق : سه علامت دان که در احمق بود 74
در بیان علامات شقی : هست ظاهر سه علامت در شقی 96
در بیان علامتهای بخیل : سه علامت ظاهر آمد در بخیل 83
در بیان حاجت خواستن : حاجت خود را مجوی از زشت روی 68
در بیان قناعت : با قناعت ساز دایم ای پسر 100
در بیان سخاوت : در سخا کوش ای برادر در سخا 120
در بیان چار خصلت که کارهای شیطان است : چار خصلت فعل شیطانی بود 115
در علامتهای سخت دل : سخت دل را سه علامت یافتم 102
در بیان علامتهای منافق : دور باش ای خواجه از اهل نفاق 85
در بیان علامتهای متقی : سه علامت باشد انرد متقی 109
در علامتهای اهل جنت : هر کرا باشد سه خصلت در سرشت 78
در بیان صدقه دادن : گر کنی خیری بدست خویش کن 157
در بیان صبر : تا شوی در روزگار از صابران 89
در نصایح : خوف و اندوهست قوت بندگان 146
در بیان تجرید و تفرید : گر صفا می‌بایدت تجرید شو 81
در فواید صحبت صالحان و اجتناب اهل ظلم : همنشین صالحان باش ای پسر 107
در بیان آن کس که دوستی را نشاید : دوست گر باشد زیانکار ای پسر 130
در بیان رعایت یتیم ونصایح دیگر : بر سر بالین بیماران گذر 97
در بیان صلۀ رحم و زیارت خویشاوندان : رو بپرسیدن بر خویشان خویش 135
در بیان فتوت : چیست مردی ای پسر نیکو بدان 106
در بیان فقر و صحبت درویشان : فقر می‌دانی چه باشد ای پسر 85
در بیان انتباه از غفلت : از خدای خویشتن غافل مباش 121
خاتمه الکتاب : هر که آرد این نصیحتها بجای 90