🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۳۲ : چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

(ثبت: 193905)

چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

چونک ببردی دلی پرده او را مدر

چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما

زلف تو چون سر کشد عشوه هندو مخر

عشق بود دلستان پرورش دوستان

سبز و شکفته کند باغ تو را چون شجر

وجهک وجه القمر قلبک مثل الحجر

روحک روح البقا حسنک نور البصر

عشق خران جو به جو تا لب دریای هو

کهنه خران کو به کو اسکی ببج کآمدور

دشمن ما در هنر شد به مثل دنب خر

چند بپیماییش نیست فزون کم شمر

اقسم بالعادیات احلف بالموریات

غیرک یا ذالصلات فی نظری کالمدر

هر که به جز عاشق است در ترشی لایقست

لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر

هجرک روحی فداک زلزلنی فی هواک

کل کریم سواک فهو خداع غرر

عشق خوش و تازه رو عاشق او تازه تر

شکل جهان کهنه‌ای عاشق او کهنه تر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا