🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۴۴۷ : دیده روشن می شود از خط عنبر یار او

(ثبت: 177739)

دیده روشن می شود از خط عنبر یار او

می برد زنگ از دل آیینه ها زنگار او

جامه فانوس گردد پرده شرم و حیا

برفروزد از شراب لعل چون رخسار او

کوه تمکینش زبان بند فغان ها گشته است

برنمی آید صدا از کبک در کهسار او

از خرامش بس که کیفیت تراوش می کند

نقش پا رطل گران می گردد از رفتار او

ما به بوی پیرهن کردیم چون یعقوب صلح

وقت چشمی خوش که روشن گردد از دیدار او

بستر آرام پروانه است خواب روز شمع

وای بر آن کس که بیدارست دایم یار او

هر که دارد ناله ای، صائب در آن کو محرم است

بلبل خاموش را ره نیست در گلزار او

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا