🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باز باران بارید
باز باران بارید
خاک باران خورده
عِطر می افشانید
باز افشان شده بود
همچو گیسوی پریشان شده ات
شاخه های تر بید
گویی هر شاخه یِ آن
بی هراس از پاییز
با نسیم می رقصید
یاد تو بی تردید
در تمام ذهنم
نرم نرمک پیچید
خاطره مثل نسیم
با سر انگشت نوازشگر خویش
نرم و آرام وزید
بُرد با خود آن سو
باد خاکستر خاموشی را
آری آن رنگ فراموشی را
آتش عشق تو بس شعله کشید
یاد از آن روز که با هم بودیم
آری ، آنروز که باران بارید
زیر بید مجنون
فارغ از هر تردید
هر دو لبریز امید
من همه محو تماشای نگاهت بودم
وقتی آن شبنم اشک
بی هراس از باران
از نگاهت لغزید
کاش می شد فهمید
اشکت از شوق نبود
و تو رفتی و هنوز
سالها هست که من
هر شب پاییزی
آن زمانی که ببارد باران
زیر آن شاخه یِ بید
یاد آن لحظه یِ تلخ می افتم
که تو گریان شدی از بُغض شدید
و من دلشده باز
زمزمه خواهم کرد
باز باران بارید
باز باران بارید
کاش می شد فهمید
معنی اشکی را
که زِ هر دیده چکید .
محمد رضا شرعی
شبگرد
مهر ماه 89
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اسفند 22, 1401
سلام و درود
بسیار عالی ست
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
اسفند 22, 1401
استاد بزرگوارم
به مهر خواندید
سپاس از محبت شما
پاسخ
اسفند 22, 1401
جناب شرعی ارجمند
در هر سبکی زیبا می سرایید
احسنت بر شما
👏👏👏💐💐💐🌿
پاسخ
اسفند 23, 1401
ماه بانوی سرزمینم
ادیب فرزانه
استاد گرامی به مهر می خوانید ، خوشحالم که مورد پسند طبع ظریف پسندتان واقع شده است .
مهرتان ماندگار
پاسخ
اسفند 22, 1401
سلام و درود و خدا قوت
به طراوت باران باشید
پاسخ
اسفند 23, 1401
محمد علی جان رضا پور
شاعر گرامی
سپاس از لطف و محبت شما
پاسخ
بستن فرم