🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 رقیه

(ثبت: 262099) تیر 30, 1402 
رقیه

سحر
گیس سپیده را می کشیدند
برای ارشاد شبانه
و ما
چنارهایی بودیم که چکمه های تبر را
با خون شاخه ها واکس می زدیم .

شب اما
شولایی به تن نداشت
اشک هایمان پای شله و شوربا
دجله ای دیوانه شد
که چرا کنار فرات نبودیم ،
تا این راهیان بیراهه
رقیه را گیسوکشان به شعر محتشم نبرند ؟

اصفهان // ۲۹ تیر ۱۴۰۲

 

 

 

نقدها
  1. مهدی محمدی

    مرداد 7, 1402

    سلام و عرض ادب
    شعر در فرآیندی صحیح گذشته و حال را در هم می آمیزد بی آنکه دچار شعار شود.
    تبر را اگر معکوس کنیم شبیه چکمه می شود. بنابراین ترکیب چکمه ی تبر هم وصفی محسوب می شود و هم مضاف و مضاف الیه و ریزنگری شاعر را می رساند.
    واژه شب ایهام دارد و ترکیب ارشاد شبانه بسیار خوش نشسته است. اگر شب نماد سیاهی و ظلمت است پارادوکس در این ترکیب چشم نوازی می کند
    اکثر واژه ها در این شعر دارای ایهام است از جمله سپیده، شب، گیسوکشان، شعر
    تناسب واژگانی در اوج خود قرار دارد برای مثال سحر، سپیده، شبانه
    چکمه، واکس
    شاخه، چنار
    حضرت رقیه علیه السلام و شعر محتشم

    تضاد: سپیده، شب

    جانبخشی : گیس سپیده را کشیدن، خون شاخه ها، شب اما شولایی به تن نداشت، دجله ی دیوانه

    نمادها به درستی و مهارت به کار رفته است: شب، چنار، شله و شوربا و…

    واج آرایی : حرف شین در واژه های شب، شولا، شله و شوربا، اشک

    پارادکوس: راهیان بی راهه

    تصویرسازی ها و تشبیهات حرفه ای است: واکس زدن چکمه تبر با خون شاخه ها (اوج پستی و فروتنی و دون مایگی و پاچه خواری و بی خاصیتی چنار)، بی شولایی شب (ظلم آشکار و بی رحمی بی حد)، اشکهایمان دجله دیوانه شد

    درودها به خاطر این شعر زیبا

    • مهرداد مانا

      مرداد 8, 1402

      مایه ی شادمانی و فرحناکی ست که شعر _ فرقی نمی کند مانا سروده باشد یا دیگر دوستان _ چنین مورد واکاوی ریزبینانه قرار بگیرد . شادم که آمدید و سرفرازم نمودید . مانا جز دوستانش به راستی سرمایه ای در این جهان ندارد . و فکر کنم شعر رقیه ، قدرت برانگیخته کردن مخاطب را نداشت و لحن همیشگی ام که معمولا با شور و هیجان خاص است ، در اینجا چندان به کار نرفته است . البته این نظر خودم است . و به هر حال ممنونم از زحمتی که کشیدی و رحمتی که موجب شدی ..

      • مهدی محمدی

        مرداد 8, 1402

        درود مجدد

        این شعر مرا به گوشه ای از تاریخ برد اما اگر بخواهم نقدی هم بر این شعر داشته باشم شخصا ترجیح می دهم بدون آمدن نام حضرت رقیه علیها سلام این شعر را مطالعه می کردم تا آن ابهامی که شایسته شعر است برایم حاصل می شد.

        وانگهی ضمن نهی شب از ارشاد شبانه چون حضرات مطلع هستند از اتفاقات ناشایسته که رخ داده، بنده حتی به لحاظ عقیدتی نیز با ارشاد از هر نوع زاویه دیدگاه دارم که بحثش مفصل است و در این مقال نمی گنجد وانگهی در این مقایسه مغالطه ای هم صورت گرفت. اولا در شعر محتشم خیمه ها را به آتش کشیدند و بیان بنده تاب ندارد واقعه را توصیف نماید. و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مسئله حجاب از مهمترین مسائل برایشان بوده است اگر نگوییم مهمترین مسئله.

        لذا بنده ذهنم سمت این سخن رفت که از حضرت سکینه علیها السلام ذکر کرده شده است:

        يـا ابتــاه!

        اُنــــظر الي رؤوسـنَا المكشوفه،

        والي اكبادناَ الملهومه، والي عمتي المضروبه

        پدرم!

        به سرهاي برهنه ما

        و درون غم زده ما و به عمه كتك خورده ام، نگاه كن .

نظرها 23 
  1. طارق خراسانی

    تیر 30, 1402

    درودها مانا جان

    در طول تاریخ کربلا ها تکرار شده است و بسیاری از آنها بی خبرند

    در پناه خدا 🌱🖤🖤🖤🌱

    • شیما رحمانی

      تیر 31, 1402

      👌🌹🌹🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      سلام پدرجان … برای آنها که حسینی اند ، همچنان معرکه پابرجاست و به انتخاب ما بستگی دارد .

  2. علی معصومی

    تیر 30, 1402

    درودها
    ♤♤♤
    زلالی
    قطره را به اسمان می برد
    تا ابری باران ببارد
    جشمه ای بحوشد
    رودی هرای بکشد صخره ها را
    بیابان و کویر
    شمشاد و سپیدار و نارون
    نوشیده و ننوشیده
    دعایش کنند
    تا روزی به دریا برسد
    ارام و گاهی خروشان
    اما آب هیچگاه از بین نمی رود
    اگر زلال بماند.

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      روی پیشانی شعر مانا نوشته اند که صفحه اش بی یادگار علی معصومی چیزی کم دارد .

  3. سیامک عشقعلی

    تیر 30, 1402

    درود بر شما آقا چون همیشه عالی بود
    حقیقتا از شعرهای شما نمی‌تونم راحت بگذرم
    گاهی چندبار می‌خونم

    💚💫💜🌻🌍🌷

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      ما نیز از دوست داشتن دوستان جان خود راحت نمی گذریم و جای ایشان را روی سر و چشم خود می دانیم

  4. محمدعلی رضاپور

    تیر 30, 1402

    سلام و درود و خدا قوت
    خواندم شعر زیبایتان را.
    خداقوت

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      قوت این شعر در کامنت های مهربان شماست

  5. معین حجت

    تیر 30, 1402

    درود بر شما جناب مانا…
    دستمریزاد👏👏👏💐💐💐

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      و هربار به یادم می آوری که دوستان خود را به یاد آورم و شکر نعمت به جای ، که متاع واقعی ایشان ند

  6. برهان جاوید

    تیر 30, 1402

    درود و افرین بر مانای حق گو
    و این اثر حق جو

    🌺🌺🌺

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      حق گویی را رسالت شاعران می دانم که برای یک شاعر از هر گوهری با ارزش تر است حتا اگر به زیان جان و مالش تمام شود .

  7. سینا دژآگه

    تیر 30, 1402

    درود بر مانای عزیز
    شما شکست‌های زبانی را که آفریدگاران شعر هستند به‌نیکی با تاریخ، معرفت و حقایق عریان عصرمان در هم می‌آمیزید. این ویژگی به‌یقین ستودنی‌ست.
    زنده باشید 🌺🌸🌺🌸

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      و شما اتفاق تازه و مبارکی هستید در این سایت که لااقل مانا قدرت را می داند و حرمت تو را وظیفه می داند . مدتی ست که کار سیرجان به آخر رسیده و در حال جمع بندی هستم و همزمان در کرمانشاه درگیر اثاث کشی به منزل استیجاری دیگری .. و دنبال فرصتی می گردم که سری به هفت تیر سینا بزنم .

      • سینا دژآگه

        مرداد 3, 1402

        ما ارادتمندیم جناب مانای عزیز🙏🌺🌸🌺🌸
        نظر لطف و مهر شماست. امید که مشغله‌ها نیز کمتر شود. بنده هم بسیار خوشحالم از آشنایی با قلم قدرتمندتان. قدمتان روی چشم. مشتاق دیدارتان هستم.

  8. طلعت خیاط پیشه

    تیر 30, 1402

    جناب مانا ارجمند
    درود بر شما
    پاینده باشید
    💐🌿🍃💐🌿🍃💐🌿🍃💐🌿🍃

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      درود بر شما که همگان را یکسان و همسان می نوازی

  9. اعتراض

    تیر 30, 1402

    گلوی شعرت پر از فریاد است…
    فریادی نه برای اعتراض بلکه برای مرگ خاموش اعتراض!

    درود رفیق مانای آگاه
    آری بیدار بمان که خفتن عین مردن است
    ماندن عین نماندن
    رفتن عین نرفتن
    و الی آخر…
    مانا باشی و نویسا🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      و این خجستگی و فرحناکی را چگونه شکر گذارم که رفیقان قبیله را اندک اندک در این محفل جمع می بینم . به دیگر دوستان نیز بگویید مانا مثل بذر است که چون خاکش کنند جوانه می زند . سایه و ثمری اگر دارم پیشکش عزیزان است .

  10. فیروزه سمیعی

    مرداد 1, 1402

    درودتان باد جناب استاد مانا ادیب گرانقدر
    بسیار تاثیرگذار سروده اید و ژرف در نگر و اندیشه
    زنده باد 👏👏👏
    نویسا مانید وسبز وسرفراز
    🌹🌹🌹🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 3, 1402

      فیروزه بانو خوش آمدید . از سنگ و رنگ فیروزه همیشه برای تقرب استفاده کرده اند . و معتقدند که از عالم میناست . امید که شما نیز منش و کنشی مینوی داشته باشید .

      • فیروزه سمیعی

        مرداد 3, 1402

        درودتان جناب استاد مانا ادیب گرامی
        بی نهایت سپاسگزارم از نظر خوش آمد گویی و نظر لطفتان
        چه بگویم
        نام است، تا چه نام می تواند بر شخصیت فرد تاثیر گذارد را نمی دانم ،اما سعی می کنم انسان باشم حداقل

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا