🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۰۳۲ : تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر

(ثبت: 193708)

تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر

من با تو نمی‌گویم ای مرده پار آخر

ماننده ابری تو هم مظلم و بی‌باران

تاریک مکن ای ابر یک قطره ببار آخر

این جمله فرمان‌ها از بهر قدر آمد

ای جبری غافل تو از لذت کار آخر

با کور کسی گوید کاین رشته به سوزن کش

با بسته کسی گوید کان جاست شکار آخر

با طفل دوروزه کس از شاهد و می‌گوید

یا با نظر حیوان از چشم خمار آخر

چون هیچ نیابی توی پهلوی زنان بنشین

از حلقه جانبازان بگذر به کنار آخر

در قدرت مخدومی شمس الحق تبریزی

غوطی بخوری بینی حق را به نظار آخر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا