🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۰۵ : دست در دامن رنگین بهاری نزدم

(ثبت: 169674)

دست در دامن رنگین بهاری نزدم

ناخنی بر دل گلزار چو خاری نزدم

شبنمی نیست درین باغ به محرومی من

که دلم خون شد و بر لاله عذاری نزدم

ساختم چون خیس گرداب به سرگردانی

دست چون موج به دامان کناری نزدم

در شکست دل من چرخ چرا می‌کوشد؟

سنگ بر شیشهٔ پیمانه گساری نزدم

گشت خرج کف افسوس حنای خونم

بوسه بر پای بلورین نگاری نزدم

به چه تقصیر زرم قسمت آتش گردید؟

خنده چون گل به تهیدستی خاری نزدم

گر چه چون شانه دو صد زخم نمایان خوردم

دست صائب به سر زلف نگاری نزدم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا