🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۰۸۸ : نازک اندامی که عالم تشنه آغوش اوست

(ثبت: 172379)

نازک اندامی که عالم تشنه آغوش اوست

سایه بالای او از سرکشی همدوش اوست

باده تلخی که ما را در سماع آورده است

نه خم افلاک در وجد و سماع از جوش اوست

زان گلاب تلخ کز رخساره گل می چکد

می توان دانست پند بلبلان در گوش اوست

می توان خواند از بیاض چهره اش چون خط سبز

گفتگوهایی که پنهان در لب خاموش اوست

آدمی گر خون بگرید از گرانباری رواست

کانچه نتوانست بردن آسمان، بر دوش اوست

طوق قمری گر چه باشد صائب از دل تنگتر

سرو با آن دستگاه حسن در آغوش اوست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا