🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۵ : چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد

(ثبت: 167642)

چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد

که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد

گهی ز طیره گری نکته‌ای دراندازد

گهی به بلعجبی فتنه‌ای برانگیزد

به هیچ وقت به بازی کرشمه‌ای نکند

که صد هزار دل از غمزه درنیاویزد

گهی کزو به نفورم بر من آید زود

گهش چو خوانم با من به قصد بستیزد

ز بهر خصم همی سرمه سازد از دیده

چو دود یافت ز بهر سنایی آمیزد

خبر ندارد از آن کز بلاش نگریزم

که هیچ تشنه ز آب فرات نگریزد

هزار شربت زهر ار ز دست او بخورم

ز عشق نعرهٔ «هل من مزید» برخیزد

نه از غمست که چشمم همی ز راه مژه

هزار دریا پالونه‌وار می‌بیزد

به هر که مردم چشمم نگه کند جز از او

جنایتی شمرد آب ازان سبب ریزد

جواب آن غزل خواجه بو سعید است این

«مرا دلیست که با عافیت نیامیزد»

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا