🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۳۸ : دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نویسد

(ثبت: 162700)

دل بستهٔ زلف تو شد از من چه نویسد

جان ساکن فردوس شد از من چه نویسد

جانی که تو را یافت به قالب چه نشیند

مرغی که تو را شد ز نشیمن چه نویسد

سرمایه توئی، چون تو شدی، دل که و دین چه

چون روز بشد دیده ز روزن چه نویسد

آن دل که بماند از تو و وصل تو چه باشد

ساغر که شکست از می روشن چه نویسد

پیمود نیارم به نفس خرمن اندوه

با داغ تو پیمانه ز خرمن چه نویسد

گفتم که کشم پای به دامن در هیهات

پائی که به دام است ز دامن چه نویسد

من مست تو آنگه خرد این خود چه حدیث است

یا من ز خرد یا خرد از من چه نویسد

ای تر سخن چرب زبان ز آتش عشقت

من آب شدم آب ز روغن چه نویسد

نامه ننویسد به تو خاقانی و عذر است

کز تو به تو نتوان گله کردن، چه نویسد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا