🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۴۸ : در مجلس آن رستم در عربده بنشستم

(ثبت: 194530)

در مجلس آن رستم در عربده بنشستم

صد ساغر بشکستم آهسته که سرمستم

ای منکر هر زنده خنبک زنی و خنده

ای هم خر و خربنده آهسته که سرمستم

ای عاقل چون لنگر ای روت چو آهنگر

در دلبر ما بنگر آهسته که سرمستم

تو شخصک چوبینی گر پیشترک شینی

صد دجله خون بینی آهسته که سرمستم

کاهل مشو ای ساقی باقی است ز ما باقی

پر ده می راواقی آهسته که سرمستم

آن‌ها که ملولانند زین راه چه گولانند

بس سرد فضولانند آهسته که سرمستم

شمس الحق آزاده تبریز و می ساده

تا حشر من افتاده آهسته که سرمستم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا