🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۷۰۲ : درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم

(ثبت: 195032)

درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم

تا نقش‌های خود را یک یک فروتراشیم

از خویش خواب گردیم همرنگ آب گردیم

ما شاخ یک درختیم ما جمله خواجه تاشیم

ما طبع عشق داریم پنهان آشکاریم

در شهر عشق پنهان در کوی عشق فاشیم

خود را چو مرده بینیم بر گور خود نشینیم

خود را چو زنده بینیم در نوحه رو خراشیم

هر صورتی که روید بر آینه دل ما

رنگ قلاش دارد زیرا که ما قلاشیم

ما جمع ماهیانیم بر روی آب رانیم

این خاک بوالهوس را بر روی خاک پاشیم

تا ملک عشق دیدیم سرخیل مفلسانیم

تا نقد عشق دیدیم تجار بی‌قماشیم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا