🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۷۵۱ : نه خط ز خال لب یار سر برآورده است

(ثبت: 173042)

نه خط ز خال لب یار سر برآورده است

که در هوای شکر، مور پر برآورده است

میان شبنم و گل، پرده حجاب شده است

ترا کسی که ز اهل نظر برآورده است

سبک عنانی زلف از تپیدن دلهاست

ز بیقراری ما، دام پر برآورده است

زخنده اش جگر خاک شکرستان است

لبی که مور مرا از شکر برآورده است

تو شیشه جان غم خود خور که عشق سنگین دل

مرا چو کبک به کوه و کمر برآورده است

به خون باده گلرنگ تشنه زان شده ام

که از حریم توام بیخبر برآورده است

به لامکان حقیقت کجا رسد زاهد؟

که زهد بر رخش از قبله، در برآورده است

مشو ز لاله سیراب و داغ او غافل

که لیلیی ز سیه خانه سر برآورده است

همای عشق که افلاک سایه پرور اوست

در آشیانه ما بال و پر برآورده است

مگر به فکر لب او فتاده ای صائب؟

که ناله های تو رنگ دگر برآورده است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا