🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۹۱۴ : کام از تو هر که یافت سلیمان عالم است

(ثبت: 173205)

کام از تو هر که یافت سلیمان عالم است

دستی که در میان تو شد حلقه خاتم است

پروای آفتاب قیامت نمی کند

هر دل که زیر سایه آن زلف پر خم است

بی غم حیات نیست دل دردمند را

می آید از بهشت برون هر که آدم است

دارد به یاد، سر و دو صد نخل میوه دار

عمر دراز لازمه روزی کم ست

در لاله زار عشق ز گفتار آتشین

پا در رکاب، مهر خموشی چو شبنم است

نخل از زمین پاک فلک سیر می شود

بال مسیح پاکی دامان مریم است

در راه صاحبان سخن چوب منع نیست

طوطی درون خلوت آیینه محرم است

از بیم انقطاع همان می تپد دلم

در بحر اگر چه ریشه این موج محکم است

پروای زخم نیست دل آب گشته را

صائب به زخم آب همان آب مرهم است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا