🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۰۵ : تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت

(ثبت: 173396)

تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت

غماز رنگ هم به زبان شکسته گفت

از سنگ سخت تر سخنان در سر شراب

چشم و دهان یار به بادام و پسته گفت!

رازی که بود پرده نشین همچو اشک من

مژگان شوخ چشم به مردم نشسته گفت

شرمنده ام ز خط که سیه بختی مرا

بر روی نازکش به زبان شکسته گفت

صائب تمام شعر تو یکدست و تازه است

این قسم شعرها نتوان جسته جسته گفت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا