🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۵۶ : زیر بال است پناهی که مراست

(ثبت: 173547)

زیر بال است پناهی که مراست

شمع بالین بود آهی که مراست

کیست با من طرف جنگ شود؟

اشک و آه است سپاهی که مراست

آه سرد و نفس سوخته است

صبح عید و شب ماهی که مراست

در سفر بار رفیقان نشوم

دل بود توشه راهی که مراست

دست قدرت به قفا می پیچد

برق را مشت گیاهی که مراست

به دو صد دانه گوهر ندهم

در جگر رشته آهی که مراست

چون نباشد خجل از رحمت حق؟

بیگناهی است گناهی که مراست

آن حبابم که درین بحر گهر

سر پوچ است کلاهی که مراست

صیقل حسن بود دیده پاک

رخ مگردان ز نگاهی که مراست

بال پرواز هزاران چشم است

از قناعت پر کاهی که مراست

شاهد شور محبت صائب

روی زردست گواهی که مراست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا