🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۸۶ : ای تو برای آبرو آب حیات ریخته

(ثبت: 196181)

ای تو برای آبرو آب حیات ریخته

زهر گرفته در دهان قند و نبات ریخته

مست و خراب این چنین چرخ ندانی از زمین

از پی آب پارگین آب فرات ریخته

همچو خران به کاه و جو نیست روا چنین مرو

بر فقرا تو درنگر زر صدقات ریخته

روح شو و جهت مجو ذات شو و صفت مگو

زان شه بی‌جهت نگر جمله جهات ریخته

آه دریغ مغز تو در ره پوست باخته

آه دریغ شاه تو در غم مات ریخته

از غم مات شاه دل خانه به خانه می‌دود

رنگ رخ و پیاده‌ها بهر نجات ریخته

جسته برات جان از او باز چو دیده روی او

کیسه دریده پیش او جمله برات ریخته

از صفتش صفات ما خارشناس گل شده

باز صفات ما چو گل در ره ذات ریخته

بال و پری که او تو را برد و اسیر دام کرد

بال و پری است عاریت روز وفات ریخته

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا