🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۳۴ : وسعت مشرب زدل اندیشه فردا نبرد

(ثبت: 173625)

وسعت مشرب زدل اندیشه فردا نبرد

این غبار از خاطر من دامن صحرا نبرد

کی شود با ما طرف در عاشقی هر خام دست؟

کوهکن با سخت بازی این قمار از ما نبرد

کیستم من تا دهم از عارض او دیده آب؟

شبنمی زین باغ خورشید جهان آرا نبرد

از ملامت بود فارغ خاطر آزاده ام

سنگ طفلان کوه تمکین مرا از جا نبرد

یک سرمو کم نشد از خط غرور حسن او

از سر طاوس مستی عیب پیش پا نبرد

از چراغان خلوت گورش شود تاریکتر

هر که زیر خاک با خود دیده بینا نبرد

دل زگرد خاکساری بر گرفتن مشکل است

از گهر گرد یتیمی صحبت دریا نبرد

عمر رفت و خار خار دل همان صائب بجاست

مشت خاشاکی به دریا سیل ازین صحرا نبرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا