🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۹۲ : ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده

(ثبت: 196391)

ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده

دل رفته ما پی دل چون بی‌دلان دویده

دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری

تا شحنه فراقت دستان دل بریده

از بس شکر که جانم از مصر عشق خورده

نی را ز ناله من در جان شکر دمیده

در سایه‌های عشقت ای خوش همای عرشی

هر لحظه باز جان‌ها تا عرش برپریده

ای شاد مرغزاری کان جاست ورد و نسرین

از آب عشق رسته وین آهوان چریده

دیده ندیده خود را و اکنون ز آینه تو

هر دیده خویشتن را در آینه بدیده

سرنای دولت تو ای شمس حق تبریز

گوش رباب جانی برتافته شنیده

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا