🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۵۸ : تا شیفتهٔ عارض گلرنگ فلانم

(ثبت: 167785)

تا شیفتهٔ عارض گلرنگ فلانم

از درد خمیده چو سر چنگ فلانم

تنگ‌ست جهان بر من بیچارهٔ غمگین

تا عاشق چشم و دهن تنگ فلانم

گه جنگ کند با من و گه صلح کند باز

من فتنه بر آن صلح و بر آن جنگ فلانم

بسیار بدیدم به جهان سنگدلان را

عاجز شدهٔ آن دل چون سنگ فلانم

گنگست زبانش به گه گفتن لیکن

من شیفتهٔ آن سخن گنگ فلانم

قولش همه زرقست به نزدیک سنایی

من بندهٔ زراقی و نیرنگ فلانم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا