🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۸۶۹ : هست اندر غم تو دلشده دانشمندی

(ثبت: 197335)

هست اندر غم تو دلشده دانشمندی

همچو نقره‌ست در آتشکده دانشمندی

بر امید کرم و رحمت بخشایش تو

از ره دور به سر آمده دانشمندی

هست ز اوباش خیالات تو اندر ره عشق

خسته و شیفته و ره زده دانشمندی

چه زیان دارد خوبی تو را دوست اگر

قوت یابد ز چنین مایده دانشمندی

با چنین جام جنونی که تو گردان کردی

کی بماند به سر قاعده دانشمندی

کی روا دارد انصاف و جوانمردی تو

که به غم کشته شود بیهده دانشمندی

کی روا دارد خورشید حق گرمی بخش

که فسرده شود از مجمده دانشمندی

جانب مدرسه عشق کشیدش لطفت

تا ز درس تو برد فایده دانشمندی

نحس تربیع عناصر بگرفتش رحمی

تا منور شود از منقده دانشمندی

بس سخن دارد وز بیم ملال دل تو

لب ببسته‌ست در این معبده دانشمندی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا