🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۰۶۸ : که ساکن در دل ویرانه ما می تواند شد؟

(ثبت: 174359)

که ساکن در دل ویرانه ما می تواند شد؟

که غیر از بیکسی همخانه ما می تواند شد؟

نباشد گر دری ویرانه ما بی دماغان را

غبار دل در غمخانه ما می تواند شد

به داغ ناامیدی سینه ما گرم می جوشد

همایون جغد در ویرانه ما می تواند شد

زبزم آن شمع ما را دور می سازد، نمی داند

که صحبت گرم از پروانه ما می تواند شد

زکافر نعمتی از پایه خود آن که می نالد

زمینش آسمان خانه ما می تواند شد

اگر ساقی زبیباکی به مخموران نپردازد

دل پرخون ما میخانه ما می تواند شد

اگر از خاک ما را برندارد سیل دریا دل

که معمار دل ویرانه ما می تواند شد؟

اگر از نظاره طفلان نپیچد دست و پای ما

که زنجیر دل دیوانه ما می تواند شد؟

چنین کز خودپرستی نیست سیری نفس کافر را

حریم کعبه هم بتخانه ما می تواند شد

عنان سیل بی زنهار را هر کس که می پیچد

حریف گریه مستانه ما می تواند شد

سر آزاده ای داریم صائب با تهیدستی

که خرمن خوشه چین دانه ما می تواند شد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا