🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۱۴۷ : ساقیا ساقیا روا داری

(ثبت: 197883)

ساقیا ساقیا روا داری

که رود روز ما به هشیاری

گر بریزی تو نقل‌ها در پیش

عقل‌ها را ز پیش برداری

عوض باده نکته می‌گویی

تا بری وقت ما به طراری

درد دل را اگر نمی‌بینی

بشنو از چنگ ناله و زاری

ناله نای و چنگ حال دلست

حال دل را تو بین که دلداری

دست بر حرف بی‌دلی چه نهی

حرف را در میان چه می‌آری

طوق گردن تویی و حلقه گوش

گردن و گوش را چه می‌خاری

گفته را دانه‌های دام مساز

که ز گفتست این گرفتاری

گه کلیدست گفت و گه قفلست

گاه از او روشنیم و گه تاری

گفت بادست گر در او بوییست

هدیه تو بود که گلزاری

گفت جامست گر بر او نوریست

از رخ تو بود که انواری

مشک بربند کوزه‌ها پر شد

مشک هم می‌درد ز بسیاری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا