🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۲۲ : ای دل ای دل هلاک تن کردی

(ثبت: 162884)

ای دل ای دل هلاک تن کردی

بس کن ای دل که کار من کردی

سر من زان جهان همی آید

که ره جان به پای تن کردی

از سگان کی به زهرهٔ شیر

که شکار آهوی ختن کردی

شب مهتاب چون به سر بازی

قصد خورشید غمزه زن کردی

در شبستان آفتاب شدی

آه من آسمان شکن کردی

گر سلیمان نه‌ای به دیودلی

در پری خانه چون وطن کردی

لاجرم بهر یک شبه طربت

برگ صد سالم از حزن کردی

توئی آن مرغ کآتش آوردی

خود به خود قصد سوختن کردی

تیشه در بیشهٔ بلا بردی

هر سر شاخ بابزن کردی

دانهٔ دست پایدام تو گشت

از که نالی که خویشتن کردی

ای چو زنبور کلبهٔ قصاب

که سر اندر سر دهن کردی

سخن اندر زر است خاقانی

تو همه تکیه بر سخن کردی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا