🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۳۳۵ : زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد

(ثبت: 174626)

زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد

چه خیال است که مخمور ز ساغر گذرد؟

زاهد خشک ز سرچشمه زمزم نگذشت

مست چون از می چون خون کبوتر گذرد؟

چرخ پر کوکبه سد ره عاشق نشود

این سپندی است که چون برق ز مجمر گذرد

عبث آیینه زره پوش ز جوهر شده است

تیر مژگان تو از سد سکندر گذرد

نافه را کاکل مشکین تو در هم پیچید

تا چه از نکهت زلف تو به عنبر گذرد

خضر دست هوسی می کند از دور بلند

صائب آن نیست ز سرچشمه ساغر گذرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا