🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۳۴۱ : روزگار طرب و نوبت غم می گذرد

(ثبت: 174632)

روزگار طرب و نوبت غم می گذرد

ماتم و سور جهان زود ز هم می گذرد

خواب آسودگی و عرصه هستی، هیهات

صبح ازین مرحله با تیغ دو دم می گذرد

چه کند عرصه ایجاد به دلتنگی ما؟

سخن از تنگی صحرای عدم می گذرد

ماه و خورشید نتابند رخ از سیلی عشق

سکه را حکم به دینار و درم می گذرد

هیچ کس نیست که در فکر دل خود باشد

عمر مردم همه در فکر شکم می گذرد

لب لعل تو به این آب نخواهد ماندن

دور فرماندهی خاتم جم می گذرد

این چه چشم است که از غمزه بی زنهارش

آب تیغ از سر آهوی حرم می گذرد

صائب از اهل حسد می گذرد بر دل من

آنچه بر آینه از صحبت نم می گذرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا