🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
طارق خراسانی در با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست؟!
سلام ودرود سپاس از مهر نگاهتان در پناه خدا 🌹
طارق خراسانی در با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست؟!
سلامودرود سپاس از مهر نگاهتان در پناه خدا 🌹
درودبرشما احسنتم .عالیست. 🌺🌺🌺
صفا یغمایی در مُشابہ
درودسید بزرگوار خیلی تلخ وزیباست 🌺🌺🌺
صفا یغمایی در با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست؟!
درودجناب خراسانی مخمس زیباییست احسنتم. 🌺🌺🌺
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26584
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146445
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
عارفانی که ازین رشته سری یافته اند
بی خبر گشته ز خود تا خبری یافته اند
سالها مرکز پرگار حوادث شده اند
تا ازین دایره ها پا و سری یافته اند
چشم این سوختگان آب سیاه آورده است
تا ز سر چشمه حیوان خبری یافته اند
سالها کف به سر خویش چو دریا زده اند
تا ز دریای حقیقت گهری یافته اند
بار برداشته اند از دل مردم عمری
تا ز احسان بهاران ثمری یافته اند
سالها غوطه چو شب در دل ظلمت زده اند
تا ز چاک جگر خود سحری یافته اند
گر سر از جیب نیارند برون معذورند
در نهانخانه دل سیمبری یافته اند
بسته اند از دو جهان چشم هوس چون یعقوب
تا ز پیراهن یوسف نظری یافته اند
دلشان تنگتر از چشمه سوزن شده است
تا ز سر رشته مقصود سری یافته اند
دست بیداردلان آبله فرسوده شده است
تا ازین خانه تاریک دری یافته اند
همچو پروانه درین بزم ز سوز دل خویش
بارها سوخته تا بال و پری یافته اند
مکش از رخنه دل پای تردد زنهار
که درین کوچه ز سیمرغ پری یافته اند
گرد مجنون نظر باز، غزالان شب و روز
چون نگردند، که صاحب نظری یافته اند
صائب از گریه مستانه مکن قطع نظر
که ز هر قطره اشکی گهری یافته اند
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم