🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۶ : گفتم که چاره غم هجران شود نشد

(ثبت: 204963)

گفتم که چاره غم هجران شود نشد

در وصل یار مشکلم آسان شود نشد

یا از تب غمم شب هجران کشد نکشت

یا دردم از وصال تو درمان شود نشد

یا آن صنم مراد دل من دهد نداد

یا این صنم‌پرست مسلمان شود نشد

یا دل به کوی صبر و سکون ره برد نبرد

یا لحظه‌ای خموش ز افغان شود نشد

یا مدعی ز کوی تو بیرون رود نرفت

چون من اسیر محنت هجران شود نشد

یا از کمند غیر غزالم جهد نجست

یا ز الفت رقیب پشیمان شود نشد

یا از وفا نگاه به هاتف کند نکرد

یا سوی او ز مهر خرامان شود نشد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا