🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۷۵۱ : فسرده دل نفس خونچکان نمی دارد

(ثبت: 175042)

فسرده دل نفس خونچکان نمی دارد

زمین شوره گل و ارغوان نمی دارد

مپرس راه خرابات را ز زاهد خشک

که تیر کج خبری از نشان نمی دارد

به گرمی طلب آید به دست دامن رزق

تنور سرد نصیبی ز نان نمی دارد

جهان نوردی دیوانه اختیاری نیست

خبر ز گردش خود آسمان نمی دارد

ز سایه وحشت صیاد می کند آهو

دل رمیده تعلق به جان نمی دارد

نمی شود کف دریادلان شود بی برگ

حنای پنجه مرجان خزان نمی دارد

گل از نظاره او بی حجاب چیند غیر

که گلفروش غم بلبلان نمی دارد

تمام رحمت و لطفند اهل دل صائب

که میوه های بهشت استخوان نمی دارد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا