🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۷۵ : با هیچ دوست دست به پیمان نمی‌دهی

(ثبت: 162937)

با هیچ دوست دست به پیمان نمی‌دهی

کار شکستگان را سامان نمی‌دهی

آنجا که زخم کردی مرهم نمی‌کنی

آنجا که درد دادی درمان نمی‌دهی

هم‌چون فلک که بر سر خوان قبول ورد

آن را همی که تره دهی نان نمی‌دهی

آسان همی بری ز حریفان خویش دل

چون قرعه بر تو افتد آسان نمی‌دهی

ارزان ستانی آنچه دهم در بهای بوس

پس بوسه از چه معنی ارزان نمی‌دهی

مژگانت را به کشتن من رخصه داده‌ای

لب را به زنده کردن فرمان نمی‌دهی

خاقانی گدای به وصل تو کی رسد

کز کبریا سلام به سلطان نمی‌دهی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا